آرتمیس:بلند شو زود وقت زیادی نداریم من توی اون قبرستون بودم اطراف رو نگاه کردم و دیدم که بین هر دوتا کوه قرار داره من:اینجا کجاس چرا منو آوردی اینجا آرتمیس:راستش ایجا جایی که قراره یه اتفاق هایی برات بیفته من:چه اتفاقی آرتمیس:الان وقت نیست همه ی اون ها الان دور بر تو جمع شدن باید بری من:همه ی کیا؟؟ آرتمیس:سریع بیدار شو و گرنه میمیری من چشمام رو بستم و بعد باز کردم من دیدم پنجره بازه ولی چیزی توی اتاق نیست توی اتاق از آیینه های زیاد کنار و گوشه های ویلای نفرین شده قسمت پنجم
فصل چهار ویلای نفرین شده
فصل سه ویلای نفرین شده
آرتمیس ,توی ,الان ,اتاق ,های ,رو ,توی اتاق ,همه ی ,و گرنه ,گرنه میمیری ,شو و
درباره این سایت